نفوذ عنصر انحرافي با تابلوي اصول‌گرايي و گفتمان به ظاهر ولايي در دولت نهم و سپس در دولت دهم، به تدريج شتاب حرکت عظيمي را که در دولت نهم ايجاد شده بود کند کرد.

به گزارش وبلاگستان مشرق، قاسم روانبخش در مطلب اخیر وبلاگ خود نوشت: طبق يک قاعده تاريخي، رهزنان دين براي منحرف کردن مردم به صورت مستقيم و شفاف وارد عمل نمي‌شوند؛ زيرا جامعه در برابر آن‌ها مقاومت کرده و از اين رو تلاش مي‌کنند با پوشش دين و در قالب دفاع از آن، مردم را بفريبند و به تدريج ايده‌هاي باطل خود را نهادينه کنند، به‌گونه‌اي که مردم به اين نتيجه برسند که دين کالاي ارزشمندي نيست و بايد آن را رها کرد؛ درست مانند کسي که مي‌خواهد فردي را مسموم کند، قطره‌اي از سم را در شربتي گوارا مي‌ريزد و طوري وانمود مي‌کند که فرد مزبور با اشتياق آن را بنوشد.
 
به همين دليل، همه افراد و گروه‌هايي که استراتژي خود را بر دين‌زدايي قرار داده‌اند، در پوشش دين به دين‌زدايي اقدام کرده‌اند. به‌عنوان نمونه، ميرزا فتحعلي آخوندزاده، فراماسونر مشهور که از مروجان اصلي اومانيزم و فراماسونري در ايران و از معاندان و مخالفان اسلام و تشيع بود، آرزو مي‌کرد که "‌اي کاش کسي پيدا شدي و ملت ما را از رسوم نکوهيده اسلامي آزاد نمودي" و خرابي کل دنيا را حاصل ظهور دين‌آوران از خطه آسيا مي‌دانست که مولد اديان است (انديشه‌هاي ميرزا فتحعلي آخوند زاده، ص118)
 
او وقتي ديدگاه‌هايش را اين‌گونه عريان و صريح بيان کرد با مقاومت علما و مردم مسلمان مواجه شد تا جايي که برخي مثل شيخ فضل ا... نوري براي مقابله با آن تا پاي شهادت پيش رفتند و آن جريان را به شکست واداشتند. اين شکست موجب شد که روشنفکران غرب‌زده در روش خود تجديد نظر کنند و آن را به صورت تدريجي و در پوشش دين انجام دهند.
 
ميرزا ملکم خان ارمني، فراماسون معروف، درباره اين روش مي‌گويد: "چنين دانستم که تغيير ايران به صورت اروپا کوششش بي فايده‌اي است. از اين رو فکر ترقي مادي را در لفافه دين عرضه داشتم تا هموطنانم آن معاني را نيک دريابند" (انديشه ترقي، فريدون آدميت، ص64) بر اساس اين روش عوامل بيگانه توانستند به تدريج فرهنگ ملت ايران را تغيير دهند.
 
جالب اين‌که حتي محمدرضا پهلوي که يک ديکتاتور با نام و نشان دشمن بود، از همين روش استفاده مي‌کرد؛ او از يک سو تظاهر به دين مي‌کرد و از سوي ديگر با برنامه‌ريزي دقيق بر ريشه دين تيشه مي‌زد. پس از انقلاب اسلامي نيز منحرفان و ملحدان همين شيوه را مناسب‌ترين شيوه براي مقابله با دين يافتند. از اين رو شهيد مطهري طي هشداري صريح و جدي، اين خطر را به مردم و مسؤولان امر گوشزد کرد و فرمود: "من به‌عنوان يک فرد مسؤول به مسؤوليت الهي به رهبران عظيم الشان نهضت اسلامي که براي همه شان احترام فراوان قايلم هشدار مي‌دهم و بين خود و خداي متعال اتمام حجت مي‌کنم که نفوذ و نشر انديشه‌هاي بيگانه به نام انديشه‌هاي اسلامي و با مارک اسلامي اعم از روي سوء نيت و يا عدم سوء نيت صورت گيرد، خطري است که کيان اسلام را تهديد مي‌کند" (نهضت‌هاي اسلامي در صد ساله اخير، ص89)
 
در همين راستا ايشان مبارزه پي‌گير و همه جانبه‌اي را با سازمان منافقين و گروهک فرقان و دکتر شريعتي و جريان نهضت آزادي آغاز کرد که به شهادت آن بزرگوار انجاميد. در راستاي همين مبارزه، امام(ره) پس از تعيين تکليف منافقين، يکي از کانون‌هاي اصلي اين خطر را که در پوشش دين و تظاهر به اسلام در حال دين‌زدايي بود افشاء کرد و در پاسخ به نامه محتشمي‌پور، وزير وقت کشور، نوشت: «نهضت به اصطلاح آزادى صلاحيت براى هيچ امرى از امور دولتى يا قانونگذارى يا قضايى را ندارند؛ و ضرر آن‌ها، به اعتبار آن‌كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بي مورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تأويل‌هاي جاهلانه موجب فساد عظيم ممكن است بشوند، از ضرر گروهك‌هاي ديگر، حتى منافقين اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان، بيش‌تر و بالاتر است... نتيجه آن‌كه نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسيارى از كسانى كه بى‏اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى‏گردند، بايد با آن‌ها برخورد قاطعانه شود، و نبايد رسميت داشته باشند.» (صحيفه نور، ج‏20، ص482)
 
با اين اقدام امام(ره) کانون خطر متلاشي شد و همفکران آن از عرصه سياسي کشور حذف گرديدند؛ ولي با گذشت زمان و بر اثر فعاليت‌هاي زير زميني و برنامه‌ريزي‌هاي حساب شده در سال 76 به‌عنوان عقبه دولت خاتمي دوباره به قدرت بازگشت و با نفوذ در قواي مقننه و مجريه و به‌ويژه در بخش فرهنگ، توانست با طرح انديشه‌هاي التقاطي از نوع اسلام و ليبراليزم، ضربات سنگيني را به فرهنگ کشور وارد سازند. دشمن در اين مرحله کوشيد با انتخاب چهره‌اي معمم به‌عنوان رئيس قوه مجريه و با پوشش خط امام، خط اسلام آمريکايي را در کشور دنبال کند. اين جريان به صورت تدريجي کار را بدان‌جا رساند که پس از بيانيه حزب مشارکت در سال 83 که خواهان حذف «اسلامي» از جمهوري اسلامي شده بودند، در سال 88 در فتنه 88 براندازي نظام اسلامي را در دستور کار قرار داد و نداي «جمهوري ايراني» را در شعارهاي خود مطرح کرد و پرونده اين جريان انحرافي در اين فرم و شکل توسط مردم بسته شد.
 
پس از روي کار آمدن دولت نهم و حاکم شدن گفتمان امام و انقلاب توسط دکتر احمدي‌نژاد اميد آن مي‌رفت که تفکري ناب از نوع اصول‌گرايي غالب شود و با انقلاب در فرهنگ، همه امور به نفع اسلام و مکتب گرانسنگ تشيع تغيير جهت دهد. چنين پديده مبارکي مي‌توانست همه معادلات جهاني را درهم ريزد و ايران اسلامي را به قله‌هاي پيشرفت برساند. در گام بعدي خاورميانه اسلامي شکل بگيرد و پس از آن معادلات غرب را درهم شکند و زمينه براي صدور بهتر تفکر و مکتب امام به جهان فراهم شود.
 
در چنين شرايطي طبيعي است که دشمن بيکار ننشيند و با برنامه‌ريزي‌هاي حساب شده در برابر اين مهم بايستد. نفوذ عنصر انحرافي با تابلوي اصول‌گرايي و گفتمان به ظاهر ولايي در دولت نهم و سپس در دولت دهم، به تدريج شتاب حرکت عظيمي را که در دولت نهم ايجاد شده بود کند کرد. از اين بدتر ليدر جريان انحرافي با حرف‌هاي شبه ماسوني و طرح گفتمان انسان‌گرايي و باستان‌گروي به جاي گفتمان امام و انقلاب، حرکتي ارتجاعي به سوي جريان اصلاحات و تکنوکرات‌ها انجام داد که مورد توجه آن‌ها قرار گرفت. بايد مراقب بود که جريان انحرافي موفق نشود ويژگي‌هاي ارزشي دولت احمدي‌نژاد را يکي پس از ديگري سلب کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۷:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۷
    0 0
    آقای روانبخش چند وقت نبود آیا مکه بودند ایشان که گفته بود برای مقابله با جنایثات آل سعود نباید رفت عمره عمراً که آخرشین.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس